بحران هویت 2
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بحران هویت 2
نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391
بازدید : 650
نویسنده : محمد رضا خوانساری- آرزو صفر پور

هویت از منظر اریکسون

 

اریک اریکسون که نام او با (هویت) پیوندی عمیق دارد می نویسد:

 

(هویتی که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که (او کیست؟) نقشی که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایی آن را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر یا مادر باشد؟ آیا او علی رغم نژاد، مذهب یا زمینه های ملی که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه می دهد، احساس اعتماد به نفس دارد؟

که باشم من؟ مراازمن خبر کن                               چه معنی دارد (اندر خود سفر کن)

اگر کردی سئوال از من که من چیست                    مرا از من خبر کن تا که من کیست

 

((هویت فردی))

طرح چند پرسش اساسی

 

من کیستم؟شاید این پرسش را بارها و بارها، در ذهن خود، مورد تأمل قرار داده اید و به پاسخهایی کم و بیش قانع کننده رسیده اید، اما ذهن ناآرام و شکاک جوان، به دشواری پاسخهای اقناع­کننده ای برای پرسشهای خود می یابید. آنچه که او به دنبالش، در تکاپو      می باشد، این است که دقیقاً بداند:

- این (من) یا (خویشتن) کیست؟

- چه نسبتی میان (من) و (غیر من) وجود دارد؟

- میان (تن) و (روان) من چه رابطه ای برقرار است؟

- این (من) در چه مواردی با (غیر من)، مشابهت و همانندی دارد؟

- و دیگر اینکه این (من) در چه زمینه هایی از (غیر من) متمایز می شود؟

 

طرحی ساده برای خود شناسی

 

نوجوانان و جوانانی که در عنفوان بهار زندگیشان، به موضوع مهمی همچون خود شناسی علاقمند شده و گام در این وادی می نهند، در حقیقت باید چنین گرایشی را سر آغاز کمال و پیشرفت روحی و فکری خود بدانند، و مطلع باشند که خود شناسی، علاوه بر اینکه مقدمه خدا شناسی است، زمینه ساز رشد و تعالی، نیز محسوب می شود. اینک با طرح چند پرسش ذیل می توان، به صورت عملی جوانان را در زمینه خود شناسی یاری نمود:

1-       آیا به روشنی می­دانم که چه جنبه­های خوب و سازنده ای در شخصیت من وجود دارد؟

2-       آیا توانسته­ام این جنبه­های مورد نظر را پرورش داده و به تقویت و توسعه آن­ها اقدام کنم؟

3-       تا چه اندازه به جنبه­های منفی خود، آگاهی دارم؟

4-       آیا شجاعت روحی لازم را برای پذیرفتن آن­ها دارم؟

5-       آیا سعی می­کنم که هر روز یکی از جنبه­های منفی را در وجود خود محو نموده و مجموعه  آن­ها را تقلیل دهم؟

6-       آیا تا به حال کاری کرده­ام که به نفع خود و به ضرر دیگری (دیگران) باشد؟

7-       آیا تا به حال عملی انجام داده­ام که به ضرر خود و به نفع دیگری (دیگران) باشد؟

8-       آیا در تفکرات خود، بیشتر به دیگران می­اندیشم و یا در افکار شخصی خود غوطه­ورم؟

9-       آیا چنانچه تذکر خیرخواهانه­ای از یکی از دوستانم در مورد نقاط منفی­ام، دریافت نمایم، با روی خوش از آن استقبال خواهم نمود؟

10- و بالاخره آیا توانایی آن را دارم که افکار خود را مرتب نموده و اولویت آن­ها را مشخص کنم؟

پاسخهای روشن و منصفانه به این سوالات، می­تواند (هویت فردی) جوانان را شفافتر نموده و آنان را در راه نوسازی شخصیت، مدد برساند.

(آنان که در زندگی، هدفی فراروی خویش دارند، در طوفانهای زندگی هرگز غرق      نمی­شوند.)

از اندیشه­های یک فیلسوف

(خط حرکت معینی برای خود رسم کن و آن­گاه چه در مواقع تنهایی و چه در میان جمعیت، پیوسته این راه را طی کن.)

اپیکت

 

همانندسازی متعادل

 

از آغاز زندگی و تقریباً سالهایی که آدمی خود را می­شناسد، ناخودآگاه به تقلید از رفتار و عمل­کرد دیگران می­پردازد. و متعاقب آن، بخش­هایی از شخصیت دیگران را که مورد توجه او قرار می­گیرد، به عنوان الگو و سرمشق می­پذیرد.

برخی از روان­شناسان به این پدیده، توجه خاصی مبذول نموده و از آن به عنوان یک نیاز نام می­برند به عنوان مثال می­توان از آلبرت بندورا نام برد. وی و همکارانش مد لل ساخته­اند که (ما قادریم با مشاهده شخص دیگری که در حال اجرای عملی است، رفتار (جدیدی) را یاد بگیریم، ما حتی برای این­که بتوانیم عملی را در زمان دیگری انجام دهیم، ملزم نیستیم که آن را به هنگام تماشای الگوی عملی اجرا کنیم. برای نمونه، کودکی ممکن است برنامه­ای را از تلویزیون ببیند، ولی بعداً برخی از اعمالی را که دیده است، اجرا کند.)

برای پرهیز از همانند سازی افراطی، ارائه یک پیشنهاد و توصیه ضروری به نظر می رسد:

- والدین هر نوع پاداش و تشویقی را که فرزندان از مدرسه و معلمانشان دریافت می کنند و قابل نگهداری است، از قبیل لوح تقدیر، عکسها، جوایز مادی و هدایا را در محل مناسب برای فرزندانشان و آنها حفظ و حراست کنند، زیرا این مجموعه یاد آور افتخارات دوران کودکی و سالهای دبستان بوده و در حقیقت، بخشی از (هویت فردی) آنان را تکمیل می کند. این مجموعه، علاوه بر یادآوری و باز آفرینی خاطرات کودکی، در رشد و تقویت اعتماد به نفس نیز تأثیر بسزایی دارد، نوجوانان و جوانانی که به جهت برخی ناکامی ها و شکستهای زندگی، خود را می بازند، با مراجعه به این مجموعه، احساس لیاقت از دست رفته خویش را باز می یابند و برای مبارزه با مشکلات بعدی زندگی، آماده تر می شوند.

مثبت گرایی

 

در روایت است که حضرت عیسی (ع)با حواریین به مردار سگی گذشتند. حواریین گفتند: چقدر بوی این مردار بد است  حضرت عیسی (ع) فرمود: چه قدر دندانهای او سفید است.

 

پرورش تواناییهای فردی

 

غالباً این سخن را از معلمان زیادی می شنویم که معتقدند با کلاسهای 45 یا 50 نفر، مواد درسی متعدد و امتحانات پی در پی، فرصتی برای پرداختن به تواناییهای دانش آموزان باقی نمی ماند. در حالی که چنین عواملی نمی تواند مانع تحقق هدف مذکور شود.

در حقیقت فلسفه آموزش و پرورش هر ملتی تعیین کننده خط مشی و راه و رسم تعلیم و تربیت آن جامعه می باشد. از جمله مواردی که رویکرد فلسفی دستگاه آموزش و پرورش یک کشور را تبیین می نماید نوع نگرش آن به تواناییها، ظرفیتها و قابلیتهای فردی همه دانش آموزان است. آموزش و پرورش پیشرو و بالنده باید تلاشی مستمر به سوی پرورش تواناییهای یکایک افراد به صورتی جامع و فراگیر باشد. خودانگیختگی و فردیت راه زندگی را می بندد و آن را بی نتیجه می گذارد.

 

هویت خانوادگی

مقبولیت(پذیرش)

 

یکی از پرسشهایی که فرزندان سعی می کنند پاسخ آن را از لابه لای رفتارهای کلامی و عملی والدین بیابند، این است که والدینم تا چه اندازه مرا پذیرفته اند؟ در حقیقت میزان پذیرش فرزند از سوی والدین با احساس تعلق به خانواده،نسبتی مستقیم دارد.یعنی همانقدر می تواند خود را به این جمع،وابسته احساس نماید که آنها عملاً او را پذیرفته باشند. چنانچه والدین، بدون توجه به عواملی نظیر:

- جنسیت (دختر یا پسر بودن)

- استعداد و هوش (با هوش یا نرمال بودن)

- وضعیت چهره و ظاهر (زیبا یا نا زیبا بودن)

- تحرک و پویایی اجتماعی (مردم داری یا مردم گریزی)

- رتبه و ترتیب تولد (فرزند اول یا ... بودن)

فرزندشان را بپذیرند و مستقیم از ویژگیهای مذکور او را (همان گونه که هست) قبول داشته باشند.

 

مشورت

 

هر عاملی که بتواند پیوند موجود میان والدین و جوانان را تقویت نموده و احساس تعلق به خانواده را درفرزندان بارور نماید، به همان نسبت به تکوین و تکامل هویت،یاری می رساند.مشورت، عامل دیگری است که در اینجا مورد بحث واقع می شود:

مسائلی که رویاروی ما قرار دارند، متنوع و بی شمارند و فرصت عمر و به ویژه جوانی، کوتاه و محدود است،از این رو برای تدبیر زندگی و غلبه بر مشکلات ناشی از آنها، جز این چاره ای نیست که عقل و خرد دیگران را در کارها و امور زندگیمان، شرکت دهیم و بر توشه دانش و تجربه خویش بیفزاییم.

به فرموده رسول اکرم (ص): (هیچ پشتیبانی، محکمتر از مشورت در زندگی وجود ندارد.) هر مشورتی، افزایشی به نیروی عقل و تدبیر آدمی، محسوب می شود.

نسل جوان در مسائل مختلفی می تواند از مشورت با دیگران بهره گیرند، موضوعاتی نظیر تحصیل، انتخاب رشته، ازدواج، شغل، انتخاب دوست و اوقات فراغت، می تواند،زمینه مشورت قرار گیرند.

مشورت در زندگی نسل جوان، دو جنبه متمایز ولی مکمل یکدیگر دارد، یکی اینکه جوانان از مشاوره بزرگترها (نظیر والدین) بهره جویند و دیگر اینکه خود را در موقعیتی قرار دهند تا دیگران نیز متقابلاًبا آنها مشورت نمایند. در مورد اول، بزرگترها با جلب اعتماد جوانان، آنها را به مشاوره در زندگی، ترغیب می نمایند و در مورد دوم این جوانان هستند که با احراز و ابراز صلاحیت و لیاقت، شرایطی را به وجود می آورند که دیگران آنها را مورد مشاوره قرار دهند.

آثار مشورت

 

مشورت با نوجوانان و جوانان منجر به آثار و پیامدهایی در شخصیت آنها می شود که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره نمود.

- مشورت، موجب ورزیدگی نیروی عقلانی و تدبیر زندگی می شود، زیرا هر پرسشی، فرصتی است برای اندیشیدن و حل مسئله ای که در برابر آن قرار گرفته اند.

- مشورت، احساس مسئولیت فرد را در مواجه با زندگی رشد می دهد و حس قدر شناسی از مواهب و موقعیتهای موجود را افزایش می دهد.

- مشورت، اساس مقبولیت را در فرد تعالی و تکامل می بخشد، زیرا زمانی که دیگران ما را    می پذیرند و از مشاوره با ما بهره می جویند، در این صورت با به تفاهم میان نسل جوان و نسل بالغ گشوده می شود.

نکته قابل توجهی که برخی از جوانان، در آن مورد، احساس نگرانی می کنند، این است که آیا مشاوره با دیگران آزادی انتخاب آنها را محدود می کند یا خیر؟

واقعیت امر، آن است که مشاوره (امکان انتخاب)را افزایش می دهد و نتیجه چنین انتخابی، زندگی خردمندانه و آگاهانه ای است که در حقیقت دستیابی بدان، خود یک آرمان تربیتی محسوب می شود .

 

ویژگی های مشاوره

 

به منظور اینکه نسل جوان بتوانند مشاور خوبی برای دیگران باشند، ضروری است ویژگی های زیر را احراز نمایند:

- رازدار و محرم اسرار دیگران باشند.

- خیر خواه و مشفق دیگران و اطرافیان باشند

- ظاهر و باطن آنها یکی باشد، (یعنی آنچه در قلبشان می گذرد با آنچه بر زبانشان جاری می شود، یکی باشد.)

- از درایت و تدبیر زندگی برخوردار باشند.

- و از ویژگیهای دیگری نظیر جرأت اقدام، سخاوت و شجاعت لازم نیز سر شار باشند.

                        

درک و تفاهم

 

از مهمترین انتظارات جوانان، دستیابی به تفاهم با خانواده به­ویژه والدین است. در حقیقت   می­توان آن را یکی از آرزوهای والدین نیز تلقی نمود. درک و تفاهم به دلیل تأثیری که در پیوندهای میان اعضای خانواده و متعاقباً بهبود منزلت و جایگاه نسل جوان دارد، بر مسأله (هویت خانوادگی) اثرگذار بوده و آن را شفافتر و کامل­تر می­کند. برای دستیابی به افق درک و تفاهم، رعایت مواردی، ضروری است که ذیلاً به آن­ها اشاره می­کنیم:

- درک کردن و درک شدن، مکمل یکدیگرند و دوجنبه از یک حقیقت را تشکیل می­دهند، جوانی که بخواهد دیگران او را درک کنند، باید خود را در موقعیتی قرار دهد که درک شود. نتیجه­ای که به دست می­آید این است که نباید فقط منتظر ماند تا دیگران، جوان را درک کنند، بلکه او نیز به سهم خود باید مبادرت به کارها و فعالیت­هایی بنماید تا موقعیت مناسب برای درک شدن را بیابد.

- شناخت انتظارات، گام دوم در مسیر تفاهم با والدین است. شناخت توقعات منطقی والدین و تأمین به موقع آن­ها، راه را بر دوستی­ها و صمیمیت­ها هموار می­کند. لازمه چنین امری، این است که والدین نیز، میان انتظارات منطقی و غیر منطقی خویش تفکیک کنند.

- اعتماد و اطمینان بر پایه پل عاطفی بنا می­شود، از عواطف عمیق و موثر می­توان به اعتماد دست یافت و لازمه چنین ارتباطی، خارج شدن از دایره خودمحوری و خودبینی است تا فراتر از توجه به خویشتن، بتواند به دیگران و اطرافیان نزدیک شود و ارتباطی بر پایه عواطف سالم و رشید بنا کند و به اعتماد منتهی شود.

- رعایت اصول ارتباط حسنه جوان و خانواده در آرامش زندگی، نقشی بنیادین داشته و هرگونه تشنج را از فضای ارتباطی خانواده دور می­کند.

جوانان می­توانند، این پرسش­های مهم و تعیین­کننده را در فرصتی که خلوت شخصی دارند، از خود مطرح کنند، یقیناً پاسخ­های منصفانه و دقیق به آن­ها، (هویت خانوادگی) آنان را شفاف­تر خواهد نمود:

- چگونه می­توانم عواطف خود را به خانواده اثبات کنم؟

- با چه روشی می­توانم عواطف خود را به خانواده نثار کنم؟

- سهم من در مسرت و نشاط زندگی خانوادگی چیست؟

- آیا این سهم قابل افزایش و تعالی است؟

لازم به ذکر است که فرزندان جوان به ویژه فرزند ارشد، مسئولیتی سنگین­تر در قبال آرامش خانواده برعهده دارند.

ارشدیت، یک امتیاز نیست بلکه یک مسئولیت است، آنان در آرامش نسبی خانواده بیش از سایر فرزندان، نقش دارند و ایفای چنین نقشی جز با پذیرش داوطلبانه مسئولیت­ها ممکن و مقدور  نمی­باشد و شاید از گام­های مهم دستیابی به روابط خانوادگی مثبت و سازنده، این نکته باشد که قبل از طرح انتظارات خود از خانواده؛ در فکر و اندیشه ابتدا این پرسش را مطرح کنیم که خانواده از (من) چه انتظاراتی دارد ومن چگونه می­توانم در قبال آن­ها، پاسخ­گوی فعال و موفقی به حساب آیم؟ و در زمانی که خانواده دچار مشکلی جدی شود، من چه نقشی در حل مسأله موجود خواهم داشت؟ مطمئناً بررسی چنین سوالاتی راه را بر تفاهمی عمیق در روابط موجود جوان و خانواده هموار خواهد نمود.

 

هویت ملی

آسیب­شناسی هویت ملی

 

برخی از عوامل آسیب­زای هویت ملی که به ویژه بر نسل جوان اثرگذار است، به طور خلاصه عبارتند از:

1- پدیده دو­فرهنگی

2-  ملی­گرایی افراطی

3-  فقدان آگاهی

4-  غرب­باوری

5-  نفی مفاخر ملی

 

پدیده دوفرهنگی

 

ازدواج والدین با اتباع بیگانه، اقامت والدین در کشورهای بیگانه، گذران اوقات فراغت در خارج، مهاجرت­ها و مسافرت­های خارجی به ویژه در دوران شکل­گیری شخصیت کودکان و نوجوانان، تکوین هویت ملی را برای پاره­ای از نسل جوان، با مشکل مواجه نموده و در باورهای فرهنگی آنان، اثراتی نامطلوب، بر جای می­نهد و در مواردی به پدیده (دوفرهنگی شدن) نیز منجر    می­شود. به ویژه اگر سال­های اولیه کودکی در کشورهای بیگانه سپری شده و روند یادگیری زبان و ادبیات ملی را دچار وقفه نماید، در این­صورت بر درک و معرفت ارزش­ها، ویژگیها و افتخارات ملی تیز تأثیرات نامطلوبی بر جای می­گذارد.

یکی از نویسندگان واژه دوفرهنگی را این­گونه توصیف می­کند:

(منظور از دوفرهنگی آن است که فرهنگ پیشین و آن­چه فرهنگ امروز خوانده می­شود، در وجود ما در کنار هم و غالباً در تعارض با هم به سر می­برند و ما ناگزیریم که با هر دوی آن­ها دمساز باشیم.)

مهمترین معضلی که این پدیده ایجاد می­کند آن است که نسل جوان دوفرهنگی، نه به درستی از فرهنگ ملی خویش آگاهی دارد، که در حقیقت با آن بیگانه است و نه می­تواند تمام عناصر فرهنگ بیگانه را جذب و درون­سازی نماید. از اینروی (هویت ملی) چنین نسلی، به پدیده­ای غامض و لاینحلی مبدل می­شود. یکی از کارشناسان بنگلادشی سازمان یونسکو در توصیف وضعیت کنونی خویش می­نویسد:

(هم­اکنون از شخصیتی دو فرهنگه برخوردارم و این بسیار جالب است، یکی به دلیل تحصیلات غربی­ام و دیگری تربیت والای شهری که در فرهنگ پیشرفته آن در خود احساس می­کنم. موارد مشابه نیز به نحو چشم­گیری در سراسر دنیا وجود دارد. در دنیای غرب، بر شعار (مصرف بیشتر، زندگی بهتر) که منتج از انگیزه موفقیت و روش کار است، تأکید می­شود. طبیعتاً من علاقه­مند به کسب درآمد بیشتر، پیشرفت فن­آوری برای کارآیی رقابتی بیشتر، بار مصرفی افزون­تر، رفاه بیشتر و انگیزه قویتر هستم ولی از این چشم­انداز یافتن پاسخ سوالات اساسی خود را نمی­دانم. سوالاتی نظیر این­که:

(1)     طی 20 تا 30 سال آینده بشر با چه مسائلی روبرو خواهد شد؟

(2)     نقش آموزش و پرورش در تواناتر ساختن انسان برای مقابله با این مسأله چیست؟

(3)     به ویژه چگونه می­توان نسل جوان را به مقابله با این مسائل واداشت تا به نحوی شایسته­تر و با درک بیشتر از ارزش­های جهانی و به ویژه فرهنگی به پیروزی نائل آید؟)

 

 

هویت دینی

آن­چه (هویت دینی) به نسل جوان می­دهد

1-       پاسخ به پرسش­های بنیادین

2-      جهت­بخشیدن به زندگی

3-      رویکرد مثبت به آبنده

4-      وحدت اعتقادی

5-      هوییت دینی، زمینه­ساز هویت تمدنی<span dir="ltr" style="font-size: 10pt; m


:: موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: